مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیهالسلام
آمـدم تا از گـناهـم پـرده بـردارم خـدا کوله بارم معصیت یعنی گرفتارم خدا با تـمام روسـیاهی دوسـتت دارم خـدا بازهم من آمدم با کـوله باری از گـناه آمدم با اشـک با درد دل و روی سیاه جنس بیارزش شده در بین بازارم خدا خوانـدمت در ابـتدا و انتهای هر اذان اشهـد انّ شریکی نیست با تو در اذان انتهـای نـامه با امضا خـریـدارم، خدا با گناهانم دل از رزق عبادت دور شد چشمم از فرط تباهی تار شد تا کور شد من به اشک روضهاش خیلی بدهکارم خدا روضه گفتم قامت ابیات خم شد دال شد هرچه شد بعد از علمدارش در آن گودال شد گریه کردم غصه خوردم وا شد افطارم خدا |